دیشب، پنجمین اجرای فصل شیدایی در تهران برگزار شد. نمایشی با همان وسعت، بزرگی و هیجان و البته با میهمانانی بسیار بیش‌تر از شب‌های قبل؛ تا جایی که می‌توان ادعا کرد، تمام ۶ هزار صندلی چیده شده در سالن به اشغال مشتاقانی درآمده بود که وصف «فصل شیدایی» را شنیده و آمده بودند تا از نزدیک ببینند آنچه نادیدنی است.

ساعاتی پیش از اذان مغرب،‌ پس از حضور در محل اجرای نمایش، می‌شد احساس خاصی را در چهره برخی از عوامل اصلی این نمایش مشاهده کرد؛ آنها مشکلات ریز و درشت اجراهای معمول نمایش‌های زنده را یک به یک و پشت سر هم برطرف کرده‌اند و حالا با افزایش جمعیت مشتاق، نمایش کامل‌تر و قوی‌تر ارایه می‌شود. پس از اجرای پنجم می‌شد در چهره عليرضا کوهفر،‌ مدیر مرکز هنرهای نمایشی انقلاب اسلامی و سعید اسماعیلی، کارگردان، موجی از شادی ناشی از انجام کاری بزرگ و به پایان بردن رسالتی سترگ را دید.

برای آنها و همکارانشان، این همه تماشاگر هنردوست و هنرشناس، ‌میهمانان عزیزکرده‌ای هستند که همه، حتی جوان‌ترها و سربازها (بازیگران غیرحرفه‌ای نمایش) قدر آنها را می‌دانند و متوجه‌اند که اگر کارشان دیده می‌شود و اگر فصل شیدایی حیات دارد، به خاطر این مردم بااخلاص است. بین سربازها چند نفری زمزمه می‌کنند: «امشب هم چند هزار نفر اومدن تا بازی ما رو از نزدیک ببینن». در این میان، کسی هم شیطنت می‌کند و می‌گوید: «هول نکن داداش! اومدن فصل شیدایی رو ببینن نه من و تو رو!»

صدای خنده بلند و در فضایی که در آن رضایت موج می‌زند، پراکنده می‌شود. اما از حق که نگذریم، چند هزار نفر هر شب در لوکیشن فصل شیدایی حاضر می‌شوند تا هنر، خلاقیت و فکر و اندیشه جوانانی از جوانان ایران را ببینند.

هنوز به ساعت آغاز نمایش، دقایقی باقی مانده است. یگان سپاه ناحیه جماران که مأموریت نظم‌بخشی و حراست فصل شیدایی را در کنار تأمین لجستیک نمایش به عهده دارد، در رفت‌وآمدها دقت نظر بیش‌تری اعمال می‌کند و مراقب است کسی غیر از عوامل نمایش به پشت صحنه نرود.

در پشت صحنه هم حالا بعد از افطار و نماز و تنها دقایقی مانده به آغاز نمایش، ولوله‌ای برپاست. سربازان جوان، در گوش هم زمزمه می‌کنند: «آره، می‌گن حدود شیش هزار تا تماشاگر اومده امشب». این دیده شدن، مزد تلاش هفته‌ها تمرین و ممارست سربازانی است که رنج تمرین‌های سخت بدنی و اجرای نمایش با آن گریم‌های سنگین و پوشیدن لباس‌های نامتعارف و رفتن و آمدن‌ و دویدن‌های بسیار در محوطه خاکی نمایش و رخ به رخ بودن با آتش و انفجار را به آسایش‌ در آسایشگاه ترجیح داده‌اند.

دستیاران کارگردان هم که وظیفه‌شان هدایت گروه‌های هنری برای اجرای آیتم‌ها و بخش‌های مختلف نمایش است، حساسیت کار خود را بالا برده‌اند تا باز هم بدون کوچک‌ترین اشتباه و اشکالی، کار خود را روی صحنه ببرند. آخر آن‌ها امشب میهمانانی دارند که هنر را به خوبی می‌شناسند و گرفتن نمره قبولی از این هنرشناسان برجسته، یعنی این که کار نمایش را در بالاترین حد آن می‌شناسند و بلدند.

این حساسیت در عوامل نور و صدا و تصویر و صحنه و جلوه‌های ویژه هم دیده می‌شود. آنها که تجربه‌های بسیاری در سینما و تلویزیون دارند، از کوچک‌ترین نقص‌ها هم نمی‌گذرند تا نمایش همچون شب‌هاي دیگر با قدرت اجرا شود و همه از آن راضی باشند.

بالاخره زمان نمایش فرا می‌رسد و تصاویر و داستان خلقت برای تماشاگران پخش و روایت می‌شود. حالا این راوی (رسالت بوذری) است که با گفتن متن خود، اهمیت خمسه طیبه و پنح تن آل عبا و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را گوشزد می‌کند. بخش‌های نمایش یک به یک و به دنبال هم اجرا می‌شوند. از بعثت رسول اکرم (ص) و واقعه غدیر تا سقیفه و شهادت حضرت زهرا (س)؛ از خلافت تا شهادت حضرت امیر (ع) و ظلم و جفا بر حسنین (ع)؛ از هبوط حضرت آدم (ع)‌ تا طوفانی که دشمنان نوح نبی (ع) را غرق کرد، تا سلسلةالذهب علی بن موسی الرضا (ع) و در آخر هم انقلاب اسلامی و دفاع مقدس با آن صحنه‌های بی‌بدیل و بی‌نظیرش و داستان ظهور حضرت منجی (عج) که غیرت هر بیننده‌ای را به خروش می‌آورد.

فضای سالن روباز نمایش، تاریک است و نمی‌توان واکنش‌ تماشاگران را در بخش‌های مختلف دید؛‌ اما پس از نمایش و هنگام خروج تماشاگران، لبخند رضایت و قدردانی در چهره‌شان موج می‌زند. آن‌ها از «فصل شیدایی»، نمایشی که دغدغه اسلام ناب را دارد و با استفاده از روایت‌های مورد تأیید مذاهب ۴ گانه و بهره‌مندی از هنر هنرمندان و هنروران و تکنیک‌‌های فنی خلق شده،‌ رضایت دارند. این را اگر از چهره‌شان هم نشود فهمید، هنگامی که مقابل اتاق فرمان می‌ایستند و می‌گویند: «قبول باشه!» می‌توان درک کرد. مردم قدرشناسی داریم.